فریبا داوودی مهاجر، از وابستگان دولت اصلاحات، اخیراً در یادداشتی در مورد خودسوزی زنان در استان های غربی ایران، این آسیب اجتماعی را با استفاده از آمار دورة اصلاحات توصیف کرده و بر اساس آن آمار، دولت کنونی را متهم به بی توجهی به این آسیب نموده است!
به گزارش بولتن، وی که پس از کشف حجاب در برابر دوربین های تلویزیونی غرب در محافل دست چندم فرنگ پذیرفته شد، در این یادداشت به طرز ناشیانه ای کوشیده است با چنگ زدن به چند رقم و عدد، آن هم ارقام و آمار مربوط به زمانی که با همفکرانش در دولت اصلاحات مشغول ترویج دیدگاه های فمینیستی بوده، احساسات خوانندگان مطلبش را تحریک کرده و از آن برای حمله به دولت کنونی استفاده کند.
وی خودسوزی زنان را در برخی مناطق غربی کشور، به دلیل فقر و مسائل ناموسی عنوان کرده بی آنکه توضیح دهد افراد محروم در دیگر مناطق دورافتاده کشور هم هستند که اتفاقاً بسیار با آبرو و پرهیزگارند و تحت هیچ شرایطی تن به رفتارهای ناهنجاری مانند خودسوزی نمی دهند؛ همان هایی که در طول شانزده سال به اصطلاح توسعه اقتصادی و سیاسی از مدار توجه آن دولت ها خارج بودند و چه توهین هایی را که از همین جماعت غربزده هرهری مذهب نشنیدند.
داوودی مهاجر، که به اعتراف صریح خودش سال ها برای حفظ ظاهر و استفاده از بیت المال حجابش را در داخل کشور رعایت می کرده، این آسیب را ناشی از ترس، خشونت جنسی، احساس بی قدرتی، فقر، ناامیدی از آینده، تهمت های ناموسی، اعتیاد، مشکلات خانوادگی، مشکلات روانی، احساس حقارت و ازدواج های اجباری، تعدد زوجات همسر و موانع دشوار برای طلاق و محدودیت های بی رویه و یا ممانعت از ازدواج با فردی که به او علاقه دارند و یا تاثیرات مهاجرت و تبعات آن و فقر فرهنگی و فرهنگ قبیله ای و تفاوت سنی زیاد میان زن و شوهر عنوان کرده است؛ یعنی هر چه آسیب و رفتار غلط به ذهنش رسیده روی کاغذ آورده است!نکته عجیب اینکه فریبا داوودی مهاجر با این همه مشکلات چرا دست به خودسوزی نزده است !؟
با اندکی مطالعه، به راحتی می توان فهمید که این معضلات و رفتارهای ناهنجار، در همه جای جهان، حتی در غرب، به وفور و به گونه های مختلف وجود دارد و از پیامدهای سرمایه داری کثیف غربی است. همان سرمایه داری که برای پذیرش یک فرد، او را وادار به هر کاری، حتی برهنه شدن در برابر دوربین ها می کند...
نکته قابل تأمل این است که در زمانی که وی به مغز کوچکش فشار می آورده تا این متن بی سر و ته را بنویسد، یکی از متخصصان زن ایرانی در زندانهای آمریکا تحت شکنجه های شدید قرار داشته است اما وی و همفکرانش هیچ گونه اشاره ای به این زندانی ایرانی نکرده اند و از هیچ مقام آمریکایی در مورد او چیزی نپرسیده اند.
نیز جای این پرسش هست که چرا با استفاده از آمارهای آسیب های اجتماعی دوران اصلاحات، دولت کنونی جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار می دهند؟ آیا این دستوری از طرف همان محافلی که وی برای رضایت خاطر آنها دست به هر کاری می زند نیست؟
او که اکنون در بلاد فرنگ «آزادانه» زندگی می کند، چرا از خشونت های خانگی و انواع انحرافات اخلاقی در غرب که آمارش هر روز رو به فزونی است سخنی نمی گوید؟ در آمریکا در هر دقیقه یک رفتار خشونت آمیز منجر به ضرب و جرح رخ می دهد، ده ها هزار کودک در خانواده های آمریکایی تحت آزارهای مختلف قرار دارند، آمار رفتارهای شنیع جنسی آنچنان زیاد است که اساساً مسئولین آمریکایی دیگر به فکر مهار و اصلاح آن هم نیستند.
اگر فریبا داوودی و امثال او، درست از مرکز مفاسد اخلاقی، برای خودسوزی زنان در مناطق دورافتاده ایران - که به گواهی آمار علمی و دقیق، امروز بسیار کمتر از هفت سال پیش شده است - دل می سوزانند، برای این نیست که واقعاً دوستدار این مردمند؛ که اگر چنین بود در همان سال هایی که در دولت اصلاحات با ظاهرسازی و ظاهرفریبی در پی استفاده از امکانات بیت المال بودند، کمی هم به این موضوع فکر می کردند و لااقل یکی دو بار به همین مناطق محروم می رفتند. هدف این فرد و همفکرانش تنها این است که عقده های سرکوب شده خود را نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران خالی کنند و برای همین است که در این یادداشت به دولت و نظام اسلامی ایران حمله می کند.
اما این نوشته و از این دست نوشته ها، یک خاصیت و فایده مهم دارند و آن اینکه نشان می دهند چقدر در دوره های گذشته نسبت به مردم کشور و به ویژه مناطق محروم بی توجهی می شده و چقدر معضلات و مشکلات وجود داشته که دست اندر کاران آن زمان هیچ اقدامی برای رفع آنها انجام نداده بودند و امور و مصادر کشور در دست چه افرادی بوده است. کسانی که در آن زمان هیچ قدمی برای اصلاح و بهبود امور جامعه بر نداشتند و با فریب و دغلکاری از بیت المال کندند و بردند و خوردند و اکنون در برابر دوربین ها خود را با ژست های مختلف به نمایش می گذراند و این را نشانه آزادی و رهایی و روشنفکری می دانند! همین ها در زمانی که در دولت اصلاحات حضور داشتند، با وقاحت تمام از «فمینیسم اسلامی» سخن می گفتند که لابد چیزی بود مثل «مارکسیسم اسلامی».
به هر حال، استدلالات سخیف این مکشوفة دور از وطن (!) خردک آبروی طیف متبوعش را هم برده که داعیه داشتند وضع جامعه را بهبود بخشیده اند. اکنون با زبان باز کردن او و امثالس بیش از پیش روشن می شود که در آن زمان های نه چندان دور مردم گرفتار چه مصائبی بودند و اینان که می بایست کاری می کردند، هیچ نکردند جز فریب...